نویسنده کتاب احسن‌التواریخ (حسن روملو)، هنگام ذکر اتفاقات مهم سال ۹۵۵ ه.ق، اجمالا از نبرد القاس‌میرزا صفوی (فرزند شاه اسماعیل یکم) با گروهی از قائدان ممسنی و شولستان نیز سخن گفته است (صص ۴۳۴ و ۴۳۵) که ذیلا قلمی می‌گردد. این موضوع از آنجا حائز اهمیت است که می‌توانسته از دلایل زمینه‌ای مهم تار و مار قائدان الوار به‌دست الله‌وردی خان در سال ۱۰۰۴ ه.ق، بوده باشد:

«چون القاس با جنود بی‌قیاس خرابی‌کنان در حوالی اصفهان آمد اکابر آن دیار شاه‌ تقی‌الدین محمد و میرمیران برادر او مردم آن نواحی را به شهر آورده اسباب حصارداری به اکمل وجهی مرتب گردانیدند. القاس به خیال آنکه بی جنگ و پیکار دروازه‌ها را بگشایند و حال آنکه شهریان از این اندیشه به غایت دور بودند. روزبه‌روز در استحکام برج و بارو می‌افزودند. سپاه مخالف به جنگ آمدند. اصفهانیان به ضرب تفنگ مرگ آهنگ آن گروه را کالعهن‌المنفوش ساختند و قرب چند روز آن مخاذیل در حوالی شهر نشستند. شاه‌ تقی‌الدین محمد و میرمیران و اکابر و اعیان به‌اتفاق پیادگان میدان دلاوری و به توفیق حضرت باری جل جلاله، شهر را نگاه داشتند... القاس عازم فارس شد و قلعه یزدخاص (یزدخواست) را گرفته قتل عام نمود. و از آن جا متوجه شیراز گشت. چون پل‌های بند امیر را کشیده بودند، از راه اقرب اعلی به زیر پای قلعه سفید رفت. در آن ولا جنید بیگ برادر ابراهیم خان، با خانه کوچ ذوالقدران در آنجا بودند. برج و باره را مصنوعا گردانیدند و خاطر به تحصن قرار دادند. القاس در آنجا پنج روز توقف کرد و چون گرفتن قلعه محال می‌نمود، کوچ کرده روانه بهبهان گردید. قائدان شولستان و ممسنی، موازی هزار نفر جمع شدند و کس نزد جنید بیگ فرستادند که صلاح چیست. جنید بیگ گفت که امروز با آن قوم بد روز مقاومت مکنید که فردا مستعد شده به پایان آییم. به‌اتفاق به دفع اهل نفاق رفته جلادت و مردانگی کنیم. ایشان (قائدان) بی‌تحملی کرده، دو جوق شدند. یک فوج از عقب اردوی ایشان رفتند و شتر و اسباب بسیار گرفتند و جوق دیگر در زمین همواری، بی‌صرفه خود را بر ایشان زدند و قرب سی نفر از آن قوم پریشان به قتل آوردند. آخرالامر، القاس با هفتصد سوار مسلح به مدد رسیده ایشان را مغلوب ساخته و چهل نفر از اینان را کشته و باقی فرار نمودند» (الی آخر).

(ذکر این قضیه در جلد یکم فارسنامه ناصری نیز آمده است)

دانسته‌های تکمیلی خود را درباره این نوشته با ما به اشتراک بگذارید.